چكيده :
ارتباط تنگاتنگ ميان هنر و فضاي شهري باعث بهبود وضعيت هر دو پديده شده است اما شتابزدگي در توسعه شهري باعث ايجاد مساله و چالشهايي در زمينه ارتباط معنايي هنر با فضاهاي شهري شده است، به گونهاي كه هنرهاي استفاده شده در سطح شهرها بيشتر ماهيتي فرمايشي دارد تا مردمي و واجد معنا و همخوان و همگرا با ويژگيهاي فضاهاي موجود نيست. در واقع در شهرهاي امروزي، هنر كمتر در خدمت فضاي شهري قرار گرفته و اين فضاي شهري است كه در مسير مقاصد هنري هستند. هنر محيطي در فضاي شهري علاوه بر ايجاد ارتباط معنادار و تعامل مناسب با فضا، باعث ايجاد تاثيرات بالقوه زيباييشناختي، به صورتي فعال و تاثيرگذار بر زندگي شهرها و ساكنان ميشود. استفاده از روشهاي هنري ميتوانند تغيير نگرش در رفتار و هويت و معنا گردند. هدف كلي اين تحقيق بازطراحي محور چهارباغ عباسي با بهرهگيري از مدل مفهومي ارتباط هنر و معناي فضاي شهري ميباشد و اهداف جزئي آن يك، شناسايي و تحليل متغيرهاي هنري موثر بر ارتقاء فضا در خيابان چهارباغ عباسي اصفهان و دو، ارائه راهكارهاي طراحي به منظور بهرهگيري از عناصر هنري جهت ارتقاء فضا در خيابان چهارباغ اصفهان است. اين پژوهش هدفي كاربردي داشته و روش مورد استفاده در اين پژوهش، تركيبي شامل روش پيمايشي (كمي) و روش تحليل محتوا (كيفي) ميباشد. جامعه آماري ما افراد ساكن و يا شاغل در خيابان چهارباغ عباسي شهر اصفهان، در سنين بالاي 14 سال، است. حجم نمونه آماري به كمك نمونهگيري غيراحتمالي (30 نفر) مشخص گرديد و همچنين از نرم افزار SPSS و Expert Choice جهت تحليل دادههاي كمي و از روش SWOT جهت تحليل كيفي استفاده گرديده است تا هدف پژوهش مورد ارزيابي قرار گيرد. نتيجه تحقيق در قالب انتخاب يك آلترناتيو از بين سه آلترناتيو ارائه شد و انتخاب گزينه بهينه بر مبناي مولفههاي معنايي و هنري تحقيق صورت گرفت تا بتوان وضعيت فضاي شهري مورد نظر را از نظر مولفههاي ياد شده بهبود بخشيد.